تعصب از منظر روانپزشکي چگونه تعريف ميشود؟
تعصب در تعريف عام نوعي علاقه شديد و حساسيت مفرط در مورد موضوع يا ارزشي است كه فرد متعصب در مورد آن نميتواند بيتفاوت بماند. از نظر روانشناختي هم اين تعريف تقريباً به همين شكل پذيرفته شده است. هر چند در اين علم، حساب علاقه مفرط از تعصب كوركورانه جداست، در حالي كه از نظر عموم بعضاً برخي علاقههاي فراوان جزو تعصبات محسوب ميشوند. فيالمثل اگر كسي طرفدار يك تيم ورزشي باشد و هر هفته به تماشاي بازيهاي آن تيم برود، از نظر مردم متعصب محسوب ميشود در حالي كه از ديدگاه روانشناختي اين مساله ميتواند طبيعي تلقي شود.
تعصب از ديدگاه روانشناسان چه تفاوتي با ديدگاه جامعهشناسان دارد؟
از منظر روانشناختي، تعصب حاصل دو نوع مكانيسم دفاعي غيرانطباقي در افراد است؛ يکي آرمانيسازي و ديگري فرافکني. يعني فرد احساس بيكفايتي عميقي در ناخودآگاه خود دارد و بنابراين از يك سو آرزوها و آمال خود را در برخي ارزشها و الگوها به صورت مفرط، «آرمانيسازي» ميكند؛ يعني آنها را غيرقابل شكست و نقدناپذير تصوير ميكند و از سوي ديگر، با «فرافكني»، هرگونه ناتواني و بيارزشي را به طرف مقابل نسبت ميدهد. اما از نظر جامعهشناسان تعصب بيشتر يك عامل فرهنگي است كه تحت تأثير نگرشهاي آموخته شده ايجاد ميشود؛ به عنوان مثال، وقتي يك جوان ناموفق در درس و كار بر سر شكست تيم محبوبش با همسن و سالان طرفدار تيم رقيب درگير ميشود، در واقع با «هميشه قهرمان خواهي تيم محبوب»، ناكاميهاي شخصي را در درون خودش جبران ميكند، در حالي كه در اين وضعيت ظرفيت كنار آمدن با پيروزي رقيب را هم ندارد و او را هميشه ضعيف و شكست خورده ميخواهد. از سوي ديگر، جامعهشناسان معتقدند كه چنين جواناني تحت تاثير الگوهاي خانواده و جامعه ياد ميگيرند كه طرفدار تيمهاي معروف باشند و در ورزشگاه هم مانند صدها نفر ديگر به خشونت دست بزنند چون همين رفتارها را بهعنوان نشانههاي تعصب و ابراز علاقه به تيم محبوبشان ياد گرفتهاند.
حالا در بحث تعصب، آيا ميتوانيم تعصب هنجار يا معقول هم داشته باشيم؟
بله، آن نوع از تعصب كه از نظر عموم به عنوان تعصب هنجار يا مطلوب شناخته ميشود، در واقع از نظر علم روانشناسي در دسته علاقهمنديهاي فراوان توأم با واقعبيني قرار ميگيرد كه طبعاً جزيي از ساختار سالم انسان به حساب ميآيد ولي بايد توجه داشته باشيم كه هرجا كه در مسير دفاع از يك ارزش يا عنصر اجتماعي يا فردي دچار آرمانيسازي غيرمنطقي و انتقادناپذيري و متهمسازي شدهايم حتماً در معرض خطر تعصب كوركورانه هستيم. در اينجا باز به مثال قبلي برميگرديم؛
يعني اگر تيم خود را دوست داريد و تشويق ميكنيد و از اين کار لذت ميبريد و تفريح خوب و بيخطري داريد، در حال انجام يك رفتار سالم هستيد ولي اگر ظرفيت شكست تيمتان را به هيچ وجه نداريد يا عصباني و غمگين ميشويد و با ديگران درگيري ايجاد ميكنيد و براي توجيه اين ناكامي از استدلالهاي غيرمنطقي استفاده ميكنيد و زمين و زمان را متهم ميسازيد حتما دچار نوعي تعصب كوركورانه شدهايد كه به جاي آرامش براي شما تنش به همراه دارد.
اين تعصب ناهنجار احتمالا باعث ميشود که خيلي از رابطههاي بينفردي هم به هم بريزد؛ اينطور نيست؟
همينطور است. اولاً موجب ايجاد ناراحتي و كدورت بين افراد ميشود. ثانياً نوعي دفاع بد از يك ارزش به حساب ميآيد و ثالثاً به خشم و اندوه و اضطراب در فرد متعصب منجر ميشود، بهطوري كه حتي ميتواند به بروز حملات قلبي يا عود بيماريهاي خاموش در حين هيجانزدگي شديد منجر شود.
اصلا تعصب از کجا ميآيد؟ ريشهاش چيست؟
زمينههاي تعصب با توجه به فرهنگ و سواد و شخصيت قبلي افراد متفاوت است ولي معمولاً شامل مذهب، نژاد، هنر يا ورزش ميشود؛ چرا كه اين موضوعات قابليت آرماني شدن دارند. تيپ شخصيتي هر فرد ميتواند تعيينكننده نوع تعصب او باشد و در انتخاب نوع ورزش يا تيم ورزشي يا نوع هنرمند مورد علاقهاش موثر باشد، مثلا شخصيت آنهايي كه تيمهاي فوتبال گمنام و سختكوش را دوست دارند با كساني كه تيمهاي معروف و با استعداد را ميپسندند، متفاوت است.
چطور تعصب را مديريت کنيم؟
راه مناسب، در پيش گرفتن منطق و واقعبيني و انتقادپذيري است. در واقع بايد بدانيم كه وقتي براي برخي موضوعات ارزش بيش از حد قايل ميشويم به نوعي در حال جبران ضعفهاي اعتماد به نفس خود هستيم. نبايد راهحل فراموشي تمام مشكلات و ناكاميهايمان را در موفقيت تيم محبوبمان بدانيم. در واقع، يك جامعه با اعتماد به نفس و موفق بايد در همه زمينهها توانمند باشد و البته ظرفيت تحمل ناكاميهاي موقت را هم داشته باشد.
منبع:http://www.daneshju.ir/
نظرات شما عزیزان: